احترام به مقدسات در شرط دموکراسی و آزادی وجود ندارد، اما احترام یکی از پایه های اصلی یک اجتماع است.
دوستی گفته است؛ "آزادی یعنی احترام به عقاید مردم" !
این جمله نه تنها اشتباه است، بلکه اساس سانسور و دیکتاتوری است. در یک جامعه هزاران عق
یده میتواند وجود داشته باشد. و در حالت کلی تر به اندازه تعداد "کسان" یک جامعه، عقیده در آن جامعه وجود دارد!
اینکه 69 میلیون و 999999 کس مجبور باشد به عقیده 1 کس دیگر جامعه احترام بگذارد، هم طنز است و هم اینکه اصلن نمیشود چهارچوب های آن جامعه را تعریف کرد!
آزادی قانون نیست. آزادی شعور است!
و بیشک مردمی که به شعور آزادی رسیده اند به دیگران اهانت نمی کنند! حریم ها تعریف شده است و همه حریم خود را می شناسند. احترام بند اصلی هنجارهای یک جامعه است.
من باید روانی باشم که در خیابان فریاد بکشم تو کچل هستی! مگر اینکه تو چیزی گفته باشی.
وضع اعتقادات دینی در کشورهای غربی؛
در قانون یک جامعه دموکرات و آزاد، انسان ها فقط حق واکنش نشان دادن به موردهایی دارند که سند و حق مالکیت بر آنها داشته باشند.
مثلن اگر من در کشور فرانسه و کنار برج ایفل به روی عکس عیسی مسیح "... م"، کسی حق ندارد به من اعتراض کند. پلیس می آید و من را به اداره پلیس میبرد و گوشزد میکند بیرون آوردن آلت تناسلی در مکان عمومی خلاف هنجارهای جامعه است و از من تعهد میگیرد دیگر چنین کاری نکنم.
در بار دوم برای من پرونده تشکیل میدهد و مرا به دادگاه میفرستد و دادگاه دستور میدهد مرا آزمایش کنند و در صورت روانی بودن من را به تیمارستان منتقل میکند. در غیر اینصورت حکم تعلیقی که جریمه نقدی است برای من بریده میشود و آزاد میشوم.
اگر بار سوم هم انجام دادم، دادگاه ضمن اجرای حکم قبلی، حکم زندان به من میدهد. و پرونده به پلیس امنیت فرستاده میشود تا بررسی کنند که من چه کسی هستم و هدفم از این کار چیست، به کدام سازمان وابسته هستم، آیا مسئله سیاسی است و ... .
_یا باید روانی باشم چنین کاری بکنم و یا هدفی پشت این جریان پنهان است، که بررسی آنهم به پلیس امنیت مربوط است._
در قانون دموکراسی تو حق نداری به شاهنامه من کوچکترین حرکت توهین آمیزی بکنی! اما خودت میتوانی یک شاهنامه بخری و در کلاس دانشگاه آنرا پرت کنی، پاره کنی، به سطل آشغال بیندازی. هیچکس حق اعتراض به تو ندارد. شخصیت خودت را نشان میدهی و ارزش ات پایین می آید. همین.
میتوانی به شاهنامه فحش بدهی. میتوانی به کتابی که من نوشته ام در حضور من فحش بدهی. من حق اعتراض ندارم، چون آن کتاب منتشر شده است و جنبه عمومی دارد. اما نمیتوانی به کتاب چاپ و منتشر نشده و یا دفتر خاطرات من فحش بدهی. من واکنش نشان میدهم. البته نه اینکه به گوش ات بزنم، چون به شعور رسیده ام، شکایت قانونی میکنم و دادگاه ترا جریمه نقدی نسبتن سنگینی میکند که باید به من بپردازی.
حق مالکیت در اساس دموکراسی تا آن حد مهم است که اگر من مثلن در کنگره و یا جمع بگویم؛ عیسا مسیح را "...م"، کسی حق اعتراض ندارد و پیگرد قانونی هم ندارد. اما اگر به یک کس بگویم؛ عیسا مسیح ات را ...م، کمترین مجازات قانونی اش 1 ماه زندان و یا پرداخت جریمه نقدی به میزان آن 1 ماه است که خودم انتخاب میکنم کدام اجرا شود.
مکان های عمومی و رسانه ای؛
در این مورد این قانون کشور است که تعیین میکند میزان آزادی تا چه مرزی باشد! و این مرز بر اساس هنجارهای جامعه تعیین میشود.
قانون گذاران یک کشور میتوانند بندی به قانون اساسی اضافه کنند و گفته شود کسی اجازه ندارد کاریکاتور عیسا را در رسانه عمومی که در فضای حقیقی جامعه پخش میشود منتشر کند. اما همه میتوانند در سایت خودشان و یا خانه خودشان اینکار را بکنند.
در کشوری به مانند فرانسه هیچ محدودیتی وجود ندارد. یک کس این حق را دارد خودش را به شکل عیسا در بیاورد و در خیابان و پارک و ... ادا و شکلک دربیاورد و هرچه دلش خواست بگوید. به جز واژه ای هایی که استفاده آنها خلاف هنجار اجتماعی جامعه باشد به مانند به کار بردن "...م" به خصوص در جمعی که زنها و بچه ها حضور دارند.
بر همین اساس در بسیاری از کشورهای اروپائی همه میتوانند امتیاز مجله و تلویزیون بگیرند و هرچه دلشان خواست در آنجا بگویند و بنویسند. فقط در امتیاز گرفتن مرز فعالیت خود را مشخص میکنند و شورای فرهنگی بر اساس آن پلاکت و یا به نوعی هولوگرام که دارای مرز آزادی بیان است را صادر میکند.
_بر اساس این پلاکت گروه های سنی مخاطب مشخص میشود._
مثلن یک کس میتواند مجوز تلویزیونی بگیرد و به شورای فرهنگی اعلام کند در شبکه اش به عیسا فحش به نوعی آبدار داده خواهد شد و از همه واژه های آنچنانی استفاده خواهد کرد. شورای فرهنگی بر اساس هنجارهای اجتماعی آن جامعه گروه سنی برای آن شبکه تعیین کرده و آن شبکه آزاد است با نوشتن مرز گروه سنی در گوشه صفحه به صورت خوانا هرچه دل تنگش خواست بگوید.
هیچکس حق اعتراض ندارد. کسی ترا مجبور نکرده است به آن شبکه نگاه کنی. دوست نداری، شبکه های دیگر را نگاه کن. یک گروه دوست دارند مثلن دیوانه بازی برای خودشان در بیاورند. به تو چه!
حقوق شخصی در دموکراسی تا این حد در غرب ارزش دارد که مثلن وقتی در برنامه ای قرار است واژه های خارج از هنجار و یا موضوع های مخصوص سخن گفته شود و یا تصویر نشان داده شود، گوشه تصویر باید بر اساس تعریف شورای فرهنگی مرز سنی 12، 14، 16، 18 نوشته شود. و کافیست در برنامه ای که عمومی و آزاد است و هیچ مرز سنی تعیین نکرده، یک واژه به مانند " گ ا ی ی د ن" به کار برده شود! سیل شکایت ها به راه می افتد که من نمیخواستم بچه ام این واژه را در حضور خانواده بشنود.
شبکه توبیخ میشود و اگر کس یا کسانی شکایت خصوصی به دادگاه بکنند، شبکه باید رضایت آنها را جلب کند. که بیشتر با پرداخت پول است.
بنویس مثبت 18، هرچه دلت خواست بگو و نشان بده.
وقتی تو دایره قرمز و مثبت 18 را می بینی یعنی علامت خطر. نمیخواهی هتا در حضور خواهرت یا مادرت و برادرت صحنه های آنچنانی ببینی، کانال را عوض کن.
در قانون دموکراسی تنها مرز آزادی بیان، اخلاق تعریف شده انسانی است.
تو نمیتوانی در هیچ شبکه و رسانه، خشونت را تبلیغ کنی و یا سکس با دختر و یا پسر زیر 18 سال را ترویج کنی! دستگیر میشوی و به زندان میروی. هتا اجازه نداری در مکان عمومی در این مورد نظر مثبت اعلام کنی.
در همه جامعه های غربی احترام به عقاید وجود دارد و کمتر اتفاق می افتد کسی به عقیده دیگری اهانتی بکند. و شفاف تر اینکه در غرب کسی با اعتقاد دیگران کاری ندارد تا مجبور به احترام بشود. وقتی در ترن 2 دوست باهم گفتگو میکنند و در میان گفتگو به عیسا و کلیسا فحش میدهند، آنهایی که در محدوده شان هستند این شعور را دارند که آن گفتگو حریم خصوصی 2 انسان است و اجازه ندارند به آن وارد شوند. همانطور که اجازه ندارند به سخنان عاشقانه یک زن و مرد وارد شوند.
آن 2 نفر هم این شعور را دارند که در جایی به مانند ترن چنین بحثی نکنند و اگر هم کردند به احترام دیگران آهسته سخن بگویند تا دیگران نشنوند. در صورت بلند صحبت کردن هم، آنهایی که اطراف ایستاده اند جدای از آنچه که در بالا گفته شد، به شعور و فرهنگ این 2 پی میبرند و شعورشان اجازه نمیدهد با بی فرهنگان دهن به دهن شوند!
احترام در همه ابعاد اساس و پایه یک اجتماع است. احترام به حقوق، احترام به شخصیت، احترام به سلیقه، احترام به عقیده و ... .
کسانی که انتظار احترام دارند اول بابد یاد بگیرند به حقوق و شخصیت و سلیقه و عقیده دیگران احترام بگذارند، تا طرف مقابل هم اصل احترام را رعایت کند. یک مسلمان چگونه میتواند انتظار احترام به عقیده اش از طرف دیگران داشته باشد در حالیکه جامعه مسلمانان به جان و زندگی آن کس ارزش و احترامی قائل نیست؟! (1)
_ با ساده ترین مثال ها و واژه ها عنوان کردم و از این ساده تر نمیشود آزادی بیان را توضیح داد._
فرهنگ جامعه ایرانی، به خصوص فرهنگ اسلامی جامعه در تضاد کامل با آزادی و اصل دموکراسی است.
جامعه ایرانی برای اینکه بار مشکلات شخصی اش را کم کند، مشکلات شخصی اش را به بطن جامعه منتقل میکند و باعث به وجود آمدن گره های اجتماعی شده و هزینه کاسته شدن مسئولیت شخصی یک کس یا کسان دیگر با سلب شدن آزادی شخصی گروهی دیگر پرداخت میشود!
به من مربوط نیست تو بچه کوچک داری و نمیخواهی فیلم های پورنو در دسترس بچه ات باشد! این حق طبیعی من است که بخواهم شبکه ای وجود داشته باشد که هر زمان دلم خواست فیلم پورنو ببینم.
بچه درست کرده ای، مسئول نحوه بزرگ شدنش هستی. بچه ات را طوری تربیت کن که وقتی 15 سال دارد، به شبکه هایی نگاه نکند که 16+ دارد. در تربیت کردنش توانائی نداری، به مهمانی و جشن نرو و در خانه تنهایش نگذار که بچه 15 ساله ات فرصت داشته باشد کانال 18+ ببیند.
چرا من باید هزینه عشق و حال تو را پرداخت کنم و حق طبیعی خودم را از دست بدهم، که تو با خیال راحت با دوستانت بکوبی و برقصی؟!
بچه درست کردی، باید زمان کافی برایش صرف کنی و به سلیقه دلخواهت تربیتش کنی. هزینه بزرگ شدنش را هم خودت پرداخت میکنی نه اینکه جامعه مسئول سلیقه شخصی تو باشد و دیگران برای بزرگ شدن بچه ات هزینه بپردازند!
تکلیف دموکراسی در ایران، فردای سقوط حکومت اسلامیون؛
سخن از دموکراسی در ایران کنونی اشتباه است و صرفن شامل شعارهای حزبی چهره های سیاسی میشود! که ایرادی هم نمیتوان از آنها گرفت که چرا شعار بیهوده میدهند! چه بکنند؟! بگویند مردم جامعه شما امکان هضم دموکراسی را ندارد و ما حکومتی غیردموکرات در ایران تاسیس خواهیم کرد؟!
سکولاریسم و دموکراسی 2 مقوله جدا از هم هستند. هتا سخن از سکولاریسم در ایران یاوه ای بیش نیست!
جدایی دین از سیاست؛
چه چیز دین را میخواهیم از سیاست یا بهتر بگوییم آمیزه های حکومتی جدا بکنیم؟ آخوندها را یا دین را؟ اگر منظور آخوندها باشند که قدرت از دستشان خارج شود، اینکه نامش سکولاریم نیست! نامش حذف دین از قدرت میتواند باشد.
اما اگر منظور حذف دین از قانون است، خدمت چهره های سیاسی و امت شریف مسلمان ایران باید عرض کرد یکبار خلاف این اتفاق افتاد و مشروطه، مشروعه شد!
هتا اگر موفق شدیم_!!!_ آیا امکان دارد بطن جامعه یک قانون داشته باشد و ساختار فکری مردمان آن جامعه یک قانون دیگر؟! (2)
البته امت شریف نگران کمبود عنصر دموکراسی در ایران فردا نباشند و اندوه رویای غیرقابل دسترسی بودن آزادی در آنها شکل نگیرد! سیاسیون نازنین به وقتش کفتار را رنگ کرده و به نام دموکراسی تعریفی ایران خدمت شما ارائه خواهند کرد تا عقده کسر شان و کمبود دموکراسی نگیرید!
برقراری دموکراسی در ایران نیازمند 2 چیز است؛
1_ حذف آمیزه ها و قانون های اسلامی از ذهن مردم
2_تغییر ساختار فرهنگی جامعه سنتی ایران
_ که هر 2 نیاز به گذشت از چندین نسل است. به خصوص اسلام._
سخن آخر؛
امت شریف نگران بیضه های اسلام در ایران فردا نباشند. با این تعریف ها دموکراسی در ایران افسانه ای دوردست است. هم بیضه های نازنین اسلام شما در امان خواهد بود و هم بی فرهنگی سنتی شما دستخوش تغییر نخواهد شد.
در ایران فردا ما نمیتوانیم روزنامه و دفتر برای گروه "نه،من مسلمان نیستم" ایجاد کنیم و سخنانمان را منتشر کنیم. از قانون که بگذریم، که قانونگذاران نمایندگان مسلمان شما خواهند بود و اجازه فعالیت رسمی ما در بندهای قانونی شکل نخواهد گرفت، ما نخواهیم توانست آن روزنامه را بفروشیم، چون دکه داران از میان شما امت مسلمان خواهد بود و هنوز به آن شعور نرسیده اید که مجله های ضد دین و دین های دیگر را بفروشید. از این 2 نیز بگذریم، مگر ما میتوانیم امنیت داشته باشیم؟! می آیید و هم ما و هم دفتر را یکجا آتش میزنید!
فعالیت ما به صورت ناشناس به همین اینترنت خلاصه خواهد بود و اگر بخواهیم برنامه تی وی ماهواره ای داشته باشیم، هتا باید قید مسافرت به ایران را هم بزنیم. چون خودتان میدانید چه میشود!
اتفاقن به نفع امت مسلمان هم هست که حکومت هرچه زودتر عوض شود! چون تغییر حکومت و ایجاد شدن تفریح و کار برای جوانان، باعث خواهد شد که همه به فکر زندگی خودشان باشند. دختر بازی، پسر بازی، پارک، پارتی، ... به اندازه کافی زمان مردم را پر خواهد کرد و خوش بودن شان را با پرداختن به نقد و بررسی آئین کشتار و تجاوز و فاشیسم عوض نخواهند کرد.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته
_____________
1_تو نخست من را نجس ندان. رفتار فاشیستی با من نکن. همه حقوق همشهری گری که به مسلمانان داری، در مورد من هم رعایت کن. تا من هم، هم به تو و هم به عقیده تو احترام بگذارم.
با اینحال؛
باز اصل احترام باعث نمیشود من مجبور به خودسانسوری شوم!
تو به مسجد میروی و برای حضرت علی گریه میکنی، در فیسبوک به وصفش شعر میگذاری و من در خانه ام جمع میشوم و به علی تازی فحش میگویم و در صفحه فیسبوکم به جنایت ها و کارهای ضد انسانی او میپردازم.
همانگونه که من به مسجد و یا صفحه تو نمی آیم، تو هم به مکان پاتوق های من نباید بیایی تا احترام ها حفظ شود. بیرون از این موضوع به هم میهنی و دوستی مان ادامه میدهیم. به همدیگر درود میگوییم، اگر علاقه حزبی مشترک داشتیم باهم به تبلیغ حزبی میپردازیم و هوای هم را داریم. به یک تیم علاقه داشته باشیم در زمین فوتبال کنار هم شعار میدهیم. در کل باهم زندگی میکنیم و با حریم همدیگر کاری نداریم.
2_ اسلام دین نیست. اسلام قانون است. قانونی که با آئین نامه حقوق بشر در تضاد است.
دین یعنی روش و مکتب خداشناسی و ارتباط با خدا.
اسلام را نه میشود دین تعریف کرد و نه مکتب! اسلام همه چیز است.
اسلام به همه چیز و همه جا و همه کار ِ همه کسان جهان حکم داده و قانون تعیین کرده است! اسلام دین نیست، اسلام همه چیز برای همه است!