Tuesday, July 24, 2012

بِشکنید خدایتان را

کلا خوب نیست که آدم خدا داشته باشد
خدا داشتن آدم را خرفت و پیر و وابسته میکند
فرقی هم نمیکند که خدایت یک موجود موهوم نورانی بزرگ باشد
یا پدرت
هیچ فرقی نمیکند

آدم در این دنیا باید هر لحظه آمادگی هر چیزی را داشته باشد
آنوقت این منتهای حماقت است که تمام امید و دلخوشی ات را بگذاری روی چیزی خارج از خودت
که هر لحظه ممکن است فرو بریزد و بمیرد
و تو را با خودت رها کند

خدا داشتن چیز خوبی نیست
چه پدرت باشد
چه یک نویسنده یا نوازنده یا کارگردان
چه یک چیزی که بزرگ است و میبخشد
آدم نباید خودش را به هیچ قیمتی گول بزند
آدم باید تمام کثافات زندگی را با هم قورت بدهد و رویش یک لبخند گنده بزند
با درک کامل چیزی که قورت داده
و مزه مزه کردن آن تا مدت ها

مستی چیز خوبی نیست
چشمهایت ها روی همه چیز میبندی
تنها چیزی که میبنی رنگ مشروبت است و دستهای خودت
خدا آدم را کور میکند
و این ها اسم این کوری خود خواسته را «ایمان» گذاشته اند
و به آن مینازند

مثلا
درک اینکه دنیا قرار نیست بهتر شود
و هیچکس بخاطر حماقتهایشان بهشان حوری و شراب و عسل نمیدهد
و هیچکس مواظبشان نیست
لابد سخت است

آدم نباید از چیزی یا کسی اسطوره بسازد
باید ببیند و بشناسد و بپذیرد
دوران عوض کردن دنیا و انقلابهای درونی و بیرونی مدتهاست که سر آمده
آدم باید فاصله بین همه چیز و همه کس را بپذیرد
تنهایی را بپذیرد

...
و همین تنهایی مطلق زیباترین واقعیت دنیای من است